ایرانی ها این ضرب المثل ها را نمیدانند! [ آپدیت ۱۴۰۰]

سلام جون دل ! برقراری عزیز؟ اگه داری این مطلب رو می‌خونید احتمالا دلیلش اینه که کلمه «ضرب المثل» رو توی گوگل جستجو کردید و می‌خوایید بدونید ضرب المثل دون شما در چه حده؟ چه ضرب المثل هایی رو هنوز نمیدونید؟

ایرانی ها این ضرب المثل ها را نمیدانند! [ آپدیت ۱۴۰۰]


چرا ضرب المثل مهمه؟ و خیلی سوالات دیگه …


امروز ضرب المثل آوردم براتون داغه داغ! خیلی حس خوبیه آدم هر ضرب المثلی رو بلد باشه و به موقع ازش استفاده کنه و به جای دو ساعت حرف زدن با ۲ کلمه حرفشو بزنه! پس نوبتی هم باشه نوبته یاد گرفتن ضرب المثله ، با من همراه باشید.


بیایید اول بدونیم معنی ضرب المثل چیه ؟

ضرب المثل در ویکی پدیا اینجوری تعریف شده که سخنان برجسته، روشن، پندآمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است. به عنوان مثال ضرب المثل ( شنونده باید عاقل باشد ) به معنی آن است که:


اکنون شنونده عاقل نیست و به او گوش زد می‌کنیم که عاقل باشد به عبارت دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است.


ضرب المثل در ویکی پدیا


حالا از اول الف شروع کنیم بریم جلو…


ضرب المثل ایرانی


لیست کامل ضرب المثل های ایرانی

ضرب المثل با حرف الف


۱- آب از دریا بخشیدن : از مال دیگران بخشیدن و منت نهادن


معنی آب از دریا بخشیدن

کنایه از انجام دادن کاری بدون زحمت اما با منت.

آثار دیگران را به اسم خود ثبت کردن!

این ضرب المثل همچون ضرب المثل ” از کیسه خلیفه بخشیدن “، معنی از مال دیگران بذل و بخشش کردن هم می دهد.

یعنی کار آسان کردن و توقع چندین بار تشکر داشتن.

بخشیدن از جایی که به انسان زیانی نرسد.

به کسی که در انجام کاری زیاده روی کند این مثَل می گویند.

۲- آب در هاون کوبیدن : کاربیهوده انجام دادن .


۳- آش کشک خاله اته بخوری پاته نخوری پاته : این کار را باید انجام دهی چه دلت بخواد چه دلت نخواد.


۴- آش دهانسوزی نیست : بسیار مطلوب و محبوب نیست.


۵- آتیش بیار معرکه: بهم زنی می کند .


۶- آتیش زده به مالش : هر چی داشته بخشیده .


ضرب المثل های ایرانی


ضرب المثلی درباره خر : هر که خر شد سوارش میشوند !


۷- آب از دستش نمی چکد : خیرش به کسی نمی رسد .


۸- آفتاب عمرش لب بومه : چیزی بمرگش نمانده .


۹- آسمون همه جاش یه رنگه: هر جا که باشی وضع همینه .


۱۰- از این ستون به آن ستون فرجی است : گذشت زمان ممکن است برای حل مشکل تو مؤثر واقع شود.


۱۱- آب از آهن جدا کردن: کار دشواری را انجام دادن .


۱۲- آب دریا به دهن سگ نجس نمی شود : پشت دیگران ازکسی بدگویی کردن.


۱۳- آب برو ، نان برو تو هم به دنبالش برو: جمله ی توهین آمیزی است.


۱۴- اسب تازی گر ضعیف بود همچنان از طویله ی خر به انتقاد از بی اهمیت ها


۱۵- آن راکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است :کسی که کارش در ست است از حساب و کتاب ترسی ندارد.


۱۶- اندازه نگهدار کلو اوشر بو او لا تسرفوا : پرخوری .


۱۷- ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز را دریابی : استفاده از اندک فرصت مانده


۱۸- آن روز که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود : به فکر آینده نبودن


ضرب المثل هایی درباره آب

آب از آب تکان نمیخوره !


آب از سر چشمه گله !


آب از دستش نمیچکه یعنی چی !

آب از دستش نمیچکه!


آب از سرش گذشته !


آب را گل آلود میکنه که ماهی بگیره !

آب پاکی روی دستش ریخت !

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !

آب زیر پوستش افتاده !

آب که یه جا بمونه، میگنده .


آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه چه صد نی !

آبکش و نگاه کن که به کفگیر میگه تو سه سوراخ داری !

آب که سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه !


آبی از او گرم نمیشه !

آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه !

آتش که گرفت، خشک و تر میسوزد !

آخر شاه منشی، کاه کشی است !

آدم با کسی که علی گفت، عمر نمیگه !

آدم بد حساب، دوبار میده !


آدم خوش معامله، شریک مال مردمه !

آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره !

آدم دست پاچه، کار را دوبار میکنه !

آدم زنده، زندگی میخواد !


آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه !

آدم گدا، اینهمه ادا ؟!

آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه !

آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم !

آرزو بر جوانان عیب نیست !


آسوده کسی که خر نداره — از کاه و جوش خبر نداره !

آستین نو پلو بخور !

آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه !

آش نخورده و دهن سوخته !


آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمک !

آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی !


آفتابه خرج لحیمه !


آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه !


آمدم ثواب کنم، کباب شدم !

آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد !


آنرا که حساب پاکه، از محاسبه چه باکه ؟!

آنانکه غنی ترند، محتاج ترند !

آنچه دلم خواست نه آن شد — آنچه خدا خواست همان شد .

آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه !


آنقدر مار خورده تا افعی شده !

آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه !

آن ممه را لولو برد !

آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود ؟

آواز دهل شنیده از دور خوشه !


اجاره نشین خوش نشینه !


۲ ارزان خری، انبان خری !


۳ از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم !


۴ از اونجا مونده، از اینجا رونده !


۵ از اون نترس که های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره !!


۶ از این امامزاده کسی معجز نمی بینه !!


۷ از این دم بریده هر چی بگی بر میاد !!


۸ از این ستون بآن ستون فرجه !


۹ از بی کفنی زنده ایم !


۱۰ از دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !


۱۱ از تنگی چشم پیل معلومم شد — آنانکه غنی ترند محتاج ترند !


۱۲ از تو حرکت، از خدا برکت .!


۱۳ از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !


۱۴ از خر افتاده، خرما پیدا کرده !


۱۵ از خرس موئی، غنیمته !


۱۶ از خر میپرسی چهارشنبه کیه ؟!


۱۷ از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هات بده !


۱۸ از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی !!


۱۹ از دور دل و میبره، از جلو زهره رو !!


۲۰ از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه !


۲۱ از شما عباسی، از ما رقاصی !


۲۲ از کوزه همان برون تراود که در اوست ! ( گر دایره کوزه ز گوهر سازند )!


۲۳ از کیسه خلیفه می بخشه !


۲۴ از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند !


۲۵ از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد !


۲۶ از ماست که بر ماست !


۲۷ از مال پس است و از جان عاصی !


۲۸ از مردی تا نامردی یک قدم است !


۲۹ از من بدر، به جوال کاه !


۳۰ از نخورده بگیر، بده به خورده !


۳۱ از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن !


۳۲ از هر چه بدم اومد، سرم اومد !


۳۳ از هول هلیم افتاد توی دیگ !


۳۴ از یک گل بهار نمیشه !

۳۵ از این گوش میگیره، از آن گوش در میکنه !


۳۶ اسباب خونه به صاحبخونه میره !


۳۷ اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند !


۳۸ اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور !


۳۹ اسب دونده جو خود را زیاد میکنه !


۴۰ اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده !


۴۱ اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند !


۴۲ استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار ؟ !


۴۳ اصل کار برو روست، کچلی زیر موست !


۴۴ اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد !


۴۵ اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن !


۴۶ اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره !


۴۷ اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وختی !


۴۸ اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میکرد !


۴۹ اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید !


۵۰ اگه تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق میکنم !


۵۱ اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز !


۵۲ اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد !


۵۳ اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود !


۵۴ اگه خیر داشت، اسمشو می گذاشتند خیرالله !

۵۵ اگر دانی که نان دادن ثواب است — تو خود میخور که بغدادت خرابست !


۵۶ اگه دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند !


۵۷ اگه زاغی کنی، روقی کنی، میخورمت !


۵۸ اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی !


۵۹ اگه علی ساربونه، میدونه شترو کجا بخوابونه !


۶۰ اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد !


۶۱ اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره !


———————–


۶۳ اگه مردی، سر این دسته هونگ ( هاون ) و بشکن !


۶۴ اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه !


۶۵ اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو می کشه !


۶۶ اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم !


۶۷ اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد !


۶۸ اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده!


۶۹ اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر !


۷۰ امان از خانه داری، یکی میخری دو تا نداری!


۷۱ امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی !


۷۲ انگور خوب، نصیب شغال میشه !


۷۳ اوسا علم ! این یکی رو بکش قلم !


۷۴ اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !


۷۵ اول بچش، بعد بگو بی نمکه !


۷۶ اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن !


۷۷ اول بقالی و ماست ترش فروشی !


۷۸ اول پیاله و بد مستی !


۷۹ اول ، چاه را بکن، بعد منار را بدزد !


۸۰ ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک !


۸۱ این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست !


۸۲ اینجا کاشون نیست که کپه با فعله باشه !


۸۳ این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه !


۸۴ این قافله تا به حشر لنگه !


۸۵ اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله ات !


۸۶ اینو که زائیدی بزرگ کن !


۸۷ این هفت صنار غیر از اون چارده شی است !


۸۸ اینهمه چریدی دنبه ات کو ؟!


۸۹ اینهمه خر هست و ما پیاده میریم !!


ضرب المثل با حرف ب


۱- بازبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد: باچرب زبانی کارهای خویش راپیش می برد .


۲- بزک نمیر بهارمیاد .خربزه با خیار می یاد: به کسی و عده های دورو رازدادن.


۳- بادمجان بم آفت نداره: مقاومت داشتن در برابر سختی ها


۴- با یک گل بهار نمیشه: با یک شخص درستکار دنیا درست نمی شود.


۵- با یه من عسل هم نمی شود خوردش: بد اخلاق بودن


۶- به دعای گربه ی سیاه ، بارون نمی باره: خشم خدا نسبت به افراد بدکار


۷- برای لای جزر دیوار خوبه: خیلی بی مصرف است.


۸- با یک تیر و دو نشون زدن: با انجام یک کار به چند نتیجه عالی رسیدن


۹- باد آورده را باد می برد: هر چیزی که آسان بدست می آید آسان هم از دست می رود.


۱۰- به در گفت دیوار بشنوه: غیر مستقیم حرف زدن


۱۱- به نطق آدمی بهتر است از دواب ، دواب از تو به گر نگویی صواب : استفاده از سخنان خوب در حرف زدن


۱۲- با هر دست که دادی پس می گیری. پاداش حتمی در مقابل هر خوبی


۱۳- بزرگی به عقل است نه به سال.در تقابل بین کارها وسخنان خردمندانه ی خردسال با سخنان وکارهای نابخردانه ی بزرگسال گفته می شود


۱۴- برای همه مادر است برای من زن بابا: با همه مهربان است با من نا مهربان است.


۱۵- با ماه نشینی ، ماه شوی ، با دیگ نشینی سیاه شوی: در تأثیر همنشینی گویند ،‌یعنی در اثر همنشینی با بدان ،‌بد می شوی و با نیکان نیک.


۱۶- با پولها کباب بی پول ها دود کباب: شخص ثروتمند از مواهب زندگی استفاده می کند و بینوا می بیند و حسرت می کشد.


ضرب المثل با حرف پ


۱- پشت چشم نازک کردن: ناز آوردن


۲- پشت دست داغ کردن: تصمیم گرفتن برای انجام ندادن کاری.


۳- پا به دریا بگذاره دریا خشک می شود: بد شانس است.


۴- پرسیدن عیب نیست ،‌ ندانستن عیب است: در مذمت نادانی


۵- پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست: کار خطرناک کردن کار انسانهای عاقل نیست.


۶- پول که زیاد شد خانه تنگ می شود و زن زشت: ثروت زیاد ، انسان را به سرگرمی های ناپسند وا می دارد.


۷- پی تقدیر رفتن از کوری است. در نکوهش سستی وتنبلی ویا استفاده نکردن از عقل وفکر خود


۸- پشم در کلاه نداشتن. بی مایه بودن


۹- پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است


۱۰- پرده هفت رنگ مگذار تو که در خانه بوریا داری: قناعت.


۱۱- پولش از پار و بالا می ره: ثروت زیادی دارد.


۱۲- پشت دست را داغ کردن: تصمیم به انجام ندادن کاری گرفتن.


۱۳- پایان شب سیه سپید است: مثل از پی هر گریه آخر خنده ای است.


۱۴- پول علف خرس است: دارایی و مال را به هر کس که بخواهد نباید داد.


۱۵- پیاده شو با هم راه بریم: در مورد کسی که خیلی مغرور و متکبر شده است.


پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد !

پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو !

پایین پایین ها جاش نیست، بالا بالا ها راش نیست !

پز عالی، جیب خالی !

پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه !

پس از قرنی شنبه به نوروز میافته !

پستان مادرش را گاز گرفته !

پسر خاله دسته دیزی !

پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان !

پدر کو ندارد نشان از پدر — تو بیگانه خوانش نخوانش پسر !

پشت تاپو بزرگ شده !

پنج انگشت برادرند، برابر نیستند !

پوست خرس نزده میفروشه !

پول است نه جان است که آسان بتوان داد !

پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله !

پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور !

پولدارها به کباب، بی پولها به بوی کباب ،

پول ما سکه عُمَر داره !

پیاده شو با هم راه بریم !

پیاز هم خودشو داخل میوه ها کرده !

پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه !

پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه !

پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، می گفت : ترشی بمن نمیسازه !

پیش از آخوند منبر نرو !

پیش رو خاله، پشت سر چاله !

پیش قاضی و معلق بازی !


ضرب المثل با حرف ت


۱- توبه گرگ مرگ است: کسی که دست از عادتش بر نداره.


۲- تا تنور گرم است نان را بچسبان: کاملاً از فرصت استفاده کردن.


۳- تعارف اومد نیامد دارد: به کسی که تعارف می کنی ممکن قبول کنه ممکن نکنه.


۴- تیرش به سنگ می خوره: به هدفش نمی رسه.


۵- تیر توی تاریکی انداختن: با چشم بسته کاری رو انجام دادن.


۶- تافته جدا بافته بودن: خود را غیر از بقیه دانستن.


۷- تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد


۸- تیشه به ریشه زدن:‌ با پای خود به گور رفتن.


۹- توی هفت آسمون یک ستاره نداشتن: بد شانسی آوردن.


۱۰- تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست: باز خواست آخرت.


۱۱- ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی که این ره که تو می روی به ترکستان است


۱۲- تا مردم سخن نگفته باشد عیب و هزش نهفته باشد


۱۳- توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت: کسی که قانع است قدرتمند است.


ضرب المثل با حرف ج


۱- جوجه را آخر پائیز می شمرند: نتیجه کار آخر معلوم می شود.


۲- جواب ابلهان خاموشیست: جواب نادانها را نباید داد.


۳- جانماز آب کشیدن: در ظاهر خود را خوب نشان دادن.


۴- جنگل مولاست: جماعتی نامناسب در جایی جمع شده اند.


۵- جواب دندان شکن: یعنی با منطق و حساب پاسخ دادن.


۶- جایی نمی خوابه که آب زیرش بره: برای افراد زیرک گفته می شود.


۷- جایی رفت که عرب نی انداخت: کنایه از این است که بازگشتی ندارد.


۸- جنگ دو سردارد: یعنی پایان جنگ گاهی پیروزیست و گاهی شکست است.


۹- جاتره بچه نیست: چیزی وجود ندارد.


۱۰- جان کسی را به لب آوردن: زیادی منتظر شدن.


۱۱- جایی که نمک خوردی نکمدان مشکن : در نکوهش خیانت به افرادی که در حق آدم خوبی کرده اند.


۱۲- جهان ای برادر نماند بر کس دل اندر جهان آفرین بند و بس : دوری از دل بستن به دنیا (نزدیک شدن به خدا)


۱۳- جای سوزن انداختن نیست : شلوغی آن مکان


۱۴- جوانمردی که بخورد و بدهد به از عابری که نخورد و بنهد: جوانمردی که به دیگران کمک می کند بهتر از پارسایی است که نمی خورد و به دیگران هم کمک نمی کنند.


۱۵- جای شکرش باقی است.


ضرب المثل با حرف چ


۱- چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی: عاقل کاری را که پشیمانی به بار می آورد نمی کند.


۲- چو فردا شد فکر فردا کنیم: از حالا جوش فردا را نزنیم.


۳- چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده: با تجربه تر است.


۴- چغندر به هرات زیره به کرمون: هر چیزی به جای خودش.


۵- چیزی که عوض داره گله نداره: این کار به آن کار در.


۶- چاقو دسته خودش را نمی بره: خویشان و بستگان برای همدیگر ناراحتی تولید نمی کنند.


۷- چیزی بارش نیست: ساده لوح بودن.


۸- چیزی که از خدا پنهان نیست از بنده چه پنهان: جای مخفی کردن چیزی نیست.


۹- چشم بسته غیب می گوید: به کسی گفته می شود که از موضوع روشن و واضح خبر می دهد.


۱۰- چشمش آلبالو گیلاس می چینه: چیزی را به طور درست نمی بیند.


۱۱- چه خوش گفت آن تهی دست سلحشور جوی زر بهتر از پنجاه من روز.


۱۲- چو آید زپی دشمن جان شان بیند و اجل پای اسب دوان


۱۳- چوب به لانه زنبور کردن: کارهای خطرناک انجام دادن


۱۴- چو انداختن: جال و جنجال را انداختن.


۱۵- چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را به نالای شکستی.


ضرب المثل با حرف ح


۱- حساب حسابه ، کاکابرادر: مثل ، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار.


۲- حرف راست را باید از بچه شنید: صحبت درست را که کودک می گوید ، صحیح است.


۳- حسود هرگز نیاسود: از بخل و کینه به جایی نمی رسد.


۴- حق به حقدار می رسد: کار شایسته سزای آدم دستکار است.


۵- حرفهای گنده تر از دهنش می زنه: سخنان نامناسب زدن


۶- حالا که ماست نشد شیر بده: مقصودی معین ندارد.


۷- حاجی ، حاجی را در مکه می بیند: وقتی کسی وعده ای می دهد و می رود و مدتی از او خبری نمی شود چون او را می بینند چنین می گویند.


۸- حسود از نعمت حق بخیل است و بنده بی گناه را دشمن می داند: حسادت.


۹- حال در ماندگان کسی داند که به اصول خویش در ما ند: دردمندی.


۱۰- حادثه خبر نمی کند: اتفاقات پیش از آنکه بفهمیم روی می دهد.


۱۱- حلوا حلوا دهن شیرین نمی شه: با زدن حرف حلوا بدان که دهانت شیرین نمی شود.


۱۲- حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت: کار را بی موقع انجام دادن.


۱۳- حرف حساب جواب نداره: درست گفتن مسئله ای درباره حق کسی.


۱۴- حرف حق تلخه: درست گفتن هر حرفی را گویند.


ضرب المثل با حرف خ


۱- خرما از کرگی هم نداشت: بدشانس بودن.


۲- خودم کردم که لعنت بر خودم باد: مانند از ماست که بر ماست


۳- خانه به دوش: بی خانه بودن.


۴- خرتب می کنه: در فصل تابستان کسی که لباس گرم بپوشد.


۵- خر بیار و باقالی بار کن: در موردی گفته می شود که آشوب و معرکه بر سر موضوعی باشد.


۶- خدا از دهنت بشنوه: کاش همان شود که شما گفتین.


۷- خواب زن چپ می زند: در موری گفته می شود که خواب به تعبیرش خود باشد و بالعکس.


۸- خود را به موش مردگی زدن: در مورد کسی گفته می شود که در انجام کاری سستی می کند


۹- خوردن برای زیستن و دکر کردن است تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است


۱۰- خران و گاوان کار بردار به ز آدمیان مردم آزار


۱۱- خر که کمتر نهر بر وی بار بی شک آسوده تر کند رفتار


۱۲- خواب نوشین بامداد رحیل میل باز دارد سپاه از سبیل عاقبت بد خواب زیاد


۱۳- خاموشی ، به که جواب سخت.


ضرب المثل با حرف د


۱- دیگ به دیگ می گه روت سیاه: کسی که عیب دارد به دیگران طعنه می زند.


۲- در نا امیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است


۳- دل به دریا زدن: ریسک کردن.


۴- دل به دل راه داره: خبر داشتن از دوستی طرف


۵- در دوازه رو می شه بست ولی در دهان مردم را نمی شود بست: هر کاری بکنی مردم درباره ات حرف می زنند.


۶- دودو تا چهار تا: چیزی که واضح است.


۷- دشمن دانا به از دوست نادان: دانایی و فهمیدگی گرچه در دوست باشد ، خوب است.


۸- دیوار موش داره موشم گوش داره: حرف به گوش بقیه می رسد.


۹- در کار نکو حاجت هیچ استخاره نیست: در انجام دادن کار خوب فکر و تأمل کردن جایز نیست.


۱۰- دود از کنده بلند می شه: با تجربه بودن افراد مسن


۱۱- درخت هرچه بارش بیشتر می شود سر فروتر می رود. در ستایش فروتنی افراد دارای مقام ویا ثروت


۱۲- دروغی مصلحت آمیز به که داشتی فتنه انگیز


۱۳- دوست شمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی


۱۴- دشمن آن به که نیکی بینند : نیکوکاری حتی در حق دشمنان.


۱۵- داشتم فایده نداره از داریم بگو: از آنچه داشتی نگو بگو اکنون چه داری.


ضرب المثل با حرف ر


۱- ریگ تو کفششه: منظور داشتن نقشه ی بدی در فکر


۲- روکه نیست سنگ پای قزوینه: پررو بودن.


۳- رفتم ثواب کنم کباب شدم: در برابر خوبی ، بدی دیدم.


۴- راه باز است و جاده دراز: کسی برای رفتن مانع نمی شود.


۵- روده بزرگه ، روده کوچکه رو خورد: وقتی که انسان خیلی گرسنه باشد.


۶- رنگش مثل گچ سفید شد: منظور کسی است که از چیزی ترسیده و رنگش پریده باشد.


۷- رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن: آرامش.


۸- روده تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند و بهره ننگ : قناعت


۹- رگ خواب کسی را به دست آورن. پیدا کردن نقطه ی ضعف کسی


۱۰- ریش در دست دیگران داشتن. اختیار در دست خود نداشتن


۱۱- رفت که ریش در بیاورد ، سبیلش را هم باخت: خواست وضع بهتری پیدا کند ، آنچه داشت از دست داد.


ضرب المثل با حرف ز


۱- ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا: هنگامی گفته می شود که تعارف بی فایده و باعث رنجش دیگران می شود .


۲- زدیم و نگرفت : کسی که خود را به خطر بیاندازد و نتیجه ای نداشته باشد .


۳- زبانم مو در آورد : وقتی که کسی زیاد توضیح دهد و نتیجه نداشته باشد .


۴- زیر آب کسی را زدن : ‌کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن


۵- زیر کاسه ، نیم کاسه است : یعنی فریب و حقه ای در کار است .


۶- زردآلو را می خورد برای هسته اش: هر کاری را برای نتیجه اش انجام می دهد.


۷- زن به در سرای مرد نکو هم درین عالم است دوزخ او تأثیرخوب همنیشنی با افراد نیکوکار


۸- زیر رنج بود گنج های پنهانی : نتیجه دادن زحمات


ضرب المثل با حرف س


۱- سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند : وقتی احتیاج به کاری نیست دنبال کار اضافی نرو.


۲- سیب دو نیمه :‌ کنایه از شباهت .


۳- سرش به تنش زیادی کرده است :‌ از جانش سیر شده است.


۴- سکوت نشانه ی رضایت است :‌ وقتی کسی ساکت است رضایتش را نشان می دهد.


۵- سرش به تنش می ارزد :‌ ارزش احترام گذاشتن را دارد.


۶- سگ زرد برادر شغال است :‌ یعنی در یک جنسند .


۷- سبیلش را چرب کردن : یعنی به کسی رشوه دادن.


۸- سر پیری و معرکه گیری :‌ در مورد کسانی است که زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند .


۹- سالی که نکوست از بهارش پیداست : مواقعی گفته می شود که کاری بر وفق مراد باشد.


۱۰- سیر به پیاز میگه پیف پیف چقدر بو می دی :‌ کنایه به کسی است که خود پر از عیب و اشکال است ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد.


۱۱- سه چیز پایداری نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست : سه چیز استوار نمی ماند مال که خرید و فروش نشود و علمی که مشورت در آن نباشد و پادشاه بی سیاست.


۱۲- سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن :‌ دوری کردن از میان حرف دیگران پریدن


۱۳- سخنران پرورده ی پیرکهن بیندیشد آنکه بگوید سخن


۱۴- سخی دوست خداست ‌


۱۵- ستاره ی سهیل است


ضرب المثل با حرف ش


۱- شتر در خواب بیند پنبه دانه ؟ : کنایه از آدمی است که آرزوهای دور و درازی دارد.


۲- شنیدن کی بود مانند دیدن : هرگاه با چشم خودت ندیدی شایعات را باور نکن .


۳- شتر بابارش گم می شه : نا امن بودن مکانی


۴- شتر سواری دولا دولا نمی شود : کار را باید با آگاهی انجام داد.


۵- شاهنامه آخرش خوش است : همیشه در اول کار نباید قضاوت کرد.


۶- شتری که در خانه ی همه را می زند :‌ عاقبتی که برای همه است .


۷- شمر ، جلودارش نمیشه : یعنی بسیار آدم شروری است.


۸- شنیدم گوسفند را بزرگی رها نیندازدهان و دست گرگی


۹- شیطان با مخلصان بر نمی آید و سلطان با مفلسان :‌ شیطان با آدمهای یک رنگ کاری ندارد.


۱۰- شوی زن زشت روی و نابینا به : شوهر زن زشت ونابینا باشد بهتر است


۱۱- شام و ناهار هیچ چیز ،‌آفتاب به لگن هفت دست : خوراکی هیچ ،‌اسباب و ظروف و سفره بیار –- اصل هیچ و فروع بسیاراست.


ضرب المثل با حرف ص


۱- صابوش به جامه‌ی کسی خوردن : یعنی ضرور و زیان به او هم رسیده.


۲-صد تا چاقو بسازه ، یکیش دسته نداره : یعنی هیچوقت به‌حرفش اعتماد نکن.


۳- صورتش را با سیلی سرخ نگاه می دارد : آبرومندانه زندگی کردن


۴- صبر ،‌کلید کارهاست


۵- صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمیرد: روزی


۶- صبر ایوب داشتن


۷- صلاح مملکت خویش خسروان دانند.


۸- صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه شکست عهد صحبت اهل طریق را: پیمان شکنی.


۹- صدا از ته چاه بر آمدن. ضعیف بودن


۱۰- صلح دشمن چو جنگ دوست بود.


ضرب المثل با حرف ض


۱- ضرر تلخه


۲- ضرب ، ضرب اول: در مبارزه آن کسی برنده است که ضربه اول را زده باشد.


۳- ضامن روزی بود روزی رسان. اعتقاد به روزی دهندگی خدا


۴- ضعیفی که با قوی دلاور کند یار دشمن است در هلاک خویش: هرکس باید به توان خودش کاری را انجام دهد.


ضرب المثل با حرف ط


۱- طاقتم طاق شد: بیش از این تحمل ندارم ، صبرم تمام شده است.


۲- طوطی وار یاد گرفتن: مطلبی را سرسری یاد گرفتن


۳- طبل توخالیست: فقط داد و فریاد می زند و گرنه چیزی بارش نیست.


۴- طاووس‌ را به‌ نقش و نگاری‌ که هست‌ خلق‌ تحسین‌ کنند و او خجل از پای‌ زشت‌ خویش: ظاهر بینی افراد


۵- طلب کردم زدانایی به یک پند مرا فرمود با نادان مپیوند.


۶- طمع را سه حرف است هر سه تهی : در مذمت ونکوهش طمع


ضرب المثل با حرف ع


۱- عاقبت جوینده یابنده بود: کسی که تلاش می کند به مقصودش می رسد.


۲- عقل اون پاره سنگ بر می داره: عقل ندارد.


۳- عجله کار شیطونه: عجله کار درستی نیست.


۴- عاقبت حق به حقدار رسید: همیشه در سرانجام هر کار کسی که حق دارد برنده است.


۵- عالم نا پرهیزگار کور شعله دارست: در نکوهش دانشمند بی تقوا ونترس از خدا


۶- عالم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن.


۷- عالم بی عمل به چه ماند گفت به زنبور بی عسل:


۸- عاقلان را یک اشارت بس بود.


۹- عروس تعریفی آخرش شلخته در می آید. دوری از تکبر ویا خودتعریفی


۱۰- عطای او را بلقای او بخشیدم: در مورد افردای که خیر و شر آنها یکی است.


ضرب المثل با حرف ف


۱- فیلش یاد هندوستان کرده: یاد خبری دور، افتاده است.


۲- فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه: هیچ گاه از ظاهر کسی نمی توان قضاوت کرد.


۳- فردا هم روز خداست: یعنی اجبار نیست که همه کارها را امروز بکنید.


۴- فلانی اجاقش کوره: منظور از کسی است که بچه دار نمی شود.


۵- فرو مایه هزار سنگ بر می دارد و طاقت سختی نمی آورد. بی تحمل و طاقتبودن افراد بدکار


۶- فرق است میان آنکه یارش در بر آنکه دو چشم انتظارش بر در: انتظار.


۷- فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متلکم بجوی: فهمیدن سخنان گوینده در هنر سخن گفتنش نهفته است


۸- فکر نان کن که خربزه آب است: دل به چیزهای بیهوده نبستن


ضرب المثل با حرف ق


۱- قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهری: ارزش هر چیزی را خبره آن می داند نه دیگران.


۲- قصاص در این دنیاست: یعنی هر کس نتیجه اعمال خود را در زندگی می بیند.


۳- قاشق نداره آش بخورد: کنایه از شخص بینهایت تهیدست است و وسیله لازم را دراختیار ندارد.


۴- قوز بالاقوز: کار را خراب تر از آنچه که بود کردن.


۵- قرص خورشید در سیاهی شد یونس اندر دهان ماهی شد.


۶- قرآن بر سر زبان است و در میان جان: دیانت


۷- قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید: قدر عافیت.


ضرب المثل با حرف ک


۱- کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد:


۲- کبکش خروس می خونه: خیلی خوشحال است.


۳- کوگوش شنوا: گوش ندادن به حرف.


۴- کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد: خسیس بودن


۵- کارها به صبر برآید و مستعجل به سر در آید: صبر.


۶- کس نبیند بخیل فاضل را کر نه در عیب گفتنش کوشد ور کریمی دو صد گز دارد کرمش عیبها فرو پوشد: افراد فاضل.


۷- کرم بین و لطف خداوند گار گر بنده کرده است و او شرمسار: در نکوهش بدکاری


۸- کند همجنس با همنجنس پرواز: هر کسی با مثل خودش رابطه دارد.


ضرب المثل با حرف گ


۱- گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی: صبر کردن.


۲- گاومون زائیده: دردسر به سراغ آدم آمدن.


۳- گاو پیشانی سفید است: همه کس و در همه جا او را می شناسند.


۴- گاو بی شاخ و دم: کسی که فقط در ظاهر قوی ووحشتناک به نظر می رسد


۵- گر دست فتاده ای بگیری مردی ور بر کسی خرده نگیری مردی


۶- گربه شیر است در گرفتن موش لیک موش است در مصاف پلنگ


۷- گرت از دست برآید ذهنی شیرین کف مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی


۸- گرگ که پیر می شود ، رقاص شغال می شود: هر آدم شروری ، در روزگار پیری دست آموز دیگرانست


ضرب المثل با حرف ل


۱- لگد به بخت خود زدن: در مقابل خود ایستادن


۲- نقش دادن: کاری به طول انجامیدن


۳- لبش بوی شیر می دهد: بی تجربگی فرد


۴- همه مهربانتر از مادر: تملق کردن


۵- لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست وقتی می توان ببخشی انتقام نگیر


ضرب المثل با حرف م


۱- مرغ همسایه غاز است: نا آگاهی


۲- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است: ارزش وقت را دانستن


۳- ماست را کیسه کردن: گول زدن


۴- مرغ یک پا داره: لجبازی کردن


۵- مار تو آستین پرورش دادن: محبت به افراد زیان رساننده


۶- مار خورده و افعی شده: شرارت کسی


۷- مگواندوه خویش با دشمنان که لامول گویند شادی کنان: دشمن را به ناراحتی خود شاد نکن


۸- مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال: آسایش


۹- مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را به راننده پوست : در ستایش اتحاد وهمبستگی


۱۰- مزن بی تأمل بگفتار دم نگو گوی گردوگوئی چه غم: بدون فکرحرف نزدن واگر هم سخن گفته شد دیگر جای تأسف خوردن نیست


۱۱- مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد : کسی از چیزی ضرر دیده از آن چیز برای هیشه رعب ووحشت دارد


۱۲- مسکین خر اگر چه تمیز است چون با رهمی برد عزیز است: زحمتکشی


ضرب المثل با حرف ن


۱- نفس از جای گرم برآمدن: در مورد شخصی گفته می شود که بی خیال مستمندان باشد.


۲- نم پس نمی دهد: کارش عیب و ایراد ندارد


۳- نخود هر آش شدن: فضول بودن


۴- نور علا نور بودن: کار خیلی خوب بودن


۵- نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن: قناعت


۶- نصیحت پادشاهان کردن کسی رامسلم بود که نیم سرندارد یاامید. کاربیهوده


۵- ندانستی که بینی بر پای چو در گوشت نیامد مردم


۶- نماند به ستمکار بد، روزگار بماند بر او لعنت پایدار


۷- نان از برای کنج عبادت گرفته اند صاحب دلان به کنج عبادت برای نان: سوء استفاده


۸- نا بینا به کار خویش بیناست: هر کسی در انجام کاری مهارت دارد


ضرب المثل با حرف و


۱- وجود یکی است ولی شکم دوتاست: یعنی دو نفر هر چقدر به یکدیگر نزدیک باشند باز هم از هم جدا هستند.


۲- وقت نداره سرشو بخارونه: منظور آنست که گرفتار است.


۳- وین شکم بی هنر پیچ ، پیچ صبر ندارد که بسازد به هیچ


۴- وقت ضرورت چون نماند گزیر دست‌بگیردسرشمشیرتیز: ضرورت‌کارواجب


۵- وفاداری مدار از بلبلان چشم که هردم بر گلی دیگر سرآیند: بی وفایی


ضرب المثل با حرف هـ


۱- هر پستی ، بلندی دارد: بعد از هر سختی آسانی هست.


۲- هادی ، هادی اسم خود بر ما نهادی: یعنی که به ارتکاب عمل خلافی دست زده ای و مرا بدان متهم می کنی.


۳- هشتش گرو نهش است: آه در بساط ندارد.


۴- هر که بامش بیش ، برفش بیشتر: ثروت زیاد آسایش به بار نمی آورزد


۵- هرکه درحال‌توانایی نکوئی‌نکند ازوقت ناتوانی‌سختی ببیند: انجام‌کارخوب


۶- هرکه در زندگانی نانش بخورند چون بمیرد نامش نبرند: کارحسنه کردن در این دنیا


۷- هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل بدیگری پرداخت : بی وفابودن روزگار


۸- هر که نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد : قناعت


۹- هر که با بزرگان ستیز و خون خود ریزد: پا از گلیم خود دراز کردن


۱۰- هر جا سر است سخن است.


ضرب المثل با حرف ی


۱- یکی به دو کردن: جر و بحث کردن


۲- یک دست صدا نداره: باید با دیگران متحد بود


۳- یک من ماست چقدر کره می دهد: تلافی کردن


۴- یک پاش لب گور است: پیر است


۵- یزدان کسی را که دارد نگاه نگردد ز سرما و گرما تباه


۶- یاردیرینه‌مراگونه‌زبان توبه مده که مراتوبه‌شمشیری نخواهدبودن: سرسختی


۷- یک تیر و دو نشان: با یک کار به دو نتیجه رسیدن


۸- یاسین به گوش خر خواندن: پند بی فایده به کسی دادن


۹- یک چشم گریان و یک خندان: در مورد کسی گویند که دو گانه عمل می کند.