اسیر6155 - اسیر6155 جدیدترین اخبار ایثارگران

بازدید کننده محترم ضمن خوش آمدگویی به شماکه از قدیمترین وبسایت جامعه ایثارگری بازدید می کنید اطلاع می رساندشما همچنین از طریق کانال اسیر 6155 هم که آدرس آن ...

جهت مشاهده وبلاگ اصلی کلیک کنید; در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید. اسیر6155 ...

اسیر6155  - اسیر6155 جدیدترین اخبار ایثارگران


دکتر جان خودتان بفرمایید ایاواقعا حکم ها درهفته پیش رو خواهیم دید یا فقط وعده و وعید دادن اگر این کار رانکردن لطف کنید راهنمائی مان کنید چه کنیم به خدا از بس به خانواده امروز وفردا کردیم خجالت میکشیم شدیم چوپان دروغگو در این عصر پنج شنبه قسم میخورم دکتر عزیز ماکه نه سلامتیم تا بتوانیم راه تهران را پیش بگیریم ونه توان داریم واز رهبر هم خجالت میکشیم شکایت را به نزد ان عزیز ببریم وبگیم ای رهبر که باهمه دوست ودشمن مدارا میکنید گناه ماچیست اندک حقوقی که میدهند نصف ان را باید پول دارو ودرمان کنیم بانصفه دیگر ان دختران مان بخاطر نداری پدران شان ۵ساله دخترشان عقدشده ولی بخاطر نداری پدرش واینکه مبادا پدرش خجالت بکشه که توان خرید جهیزیه را ندارد همش به مادرش نق میزند ماچه کنیم چندین سال مسئولان قول همسان سازی ومعوقات را میدهند ماهم همش میگیم این ماه میدن ماه اینده میدن وقت استراحت ما کی است وقتی مردیم این همه در این کشور اختلاس میشه اگر جلو یکی از این اختلاس ها گرفته بشه ما وهمرزمان مان را ازفقر مطلق در میاورد اگر این برج این مشکل حل شود چه میشود نگویید که نمیشود که دلمان میگیره اگر مسئولان حمت کنند چند روزه همه چیز ختم بخیر میشه دیگه نه این دکتر بزرگوار را هر روز به زحمت میاندازیم نه باعث میشیم شما را برنجانیم اقا جان من مشهدی ام شما هم ازدیار اقا موسی الرضا اگر تاخرداد مشکل حل نشه مجبورم بیام جلودفتر تان وروزه سکوت بگیرم تا بمیرم

نویسنده:جانباز اعصاب و روان 30درصد

جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت: ۱۸:۲۸

سلام جناب دکتر اردکانی عزیز

خسته نباشید و تشکر بابت اطلاع رسانیهاتون

که فقط از وبلاگ شما میشه خبرها رو فهمید و با تشکر!!

سوالم اینه ما حالت اشتغالیهای بنیاد (غیر ماده 38) خرداد

که میفرمائید همسان سازی حقوق هم داریم ؟

دوم اینکه اگه داریم و از خرداد اعمال میشه معوقه هم

به ما تعلق میگیره یا از همون خرداد شروع میشه نه از فروردین؟

اگرهم که همسان سازی یا چیز دیگه غیر افزایش درصد سالانه ندارم که هیچی ! با 38 باید بریم چند کیلو سیب زمینی بخریم و 3 تابچه و همسر که میشیم کلا 5 نفر فکر کنم همون تا آخر ماه عین ماههای قبل سیب زمینی هم نتونیم بگیریم!

دکترجان آخه 5 نفر و دختر دانشجو و یکی کنکوری و یکی سوم ابتدائی .. واقعا مخارجمون درکمترین حدممکن چقدره؟! تازه وام صندوق 417 تومتن و 180 هم که غیر وام برمیدارن برای ذخیره شاهد .. دیگه چی میمونه!!

خلاصه دکتر عزیز چی بگم که واقعا موندم تو زندگیم ..

با تشکر از شما بزرگوار و وب عالیتون

خدا بهتون اجرشو بده بابت پیگیری و اطلاع رسانیهاتون.

پاسخ:

باسلام ممنون از لطفتان انشالله احکام همین اردیبهشت تحویل بنیاد بشود ودر خرداد براساس حکم 1400 معوقات محاسبه وپرداخت میشود انشالله

????"حکایت جواب دندان شکن"

"تاجری" مسافرت میکرد.

در بین راه شب در "کاروانسرائی" اقامت نموده برای شام غذائی خواست.


"سرایدار" مرغی پخته با سه تخم مرغ آب پز برای او آورد که خورد و به دلیل "خستگی" راه خوابید.


بامدادان به موقعی که "قافله" حرکت میکرد سرایدار پیدا نبود که "قیمت غذا" را بگیرد.


بعد از سه ماه که تاجر به شهر خود باز میگشت باز شبی را در کاروانسرای اولی به سر برد و باز هم سرایدار شامی مرکب از "مرغی بریان و تخم مرغ" برای او حاضر نمود.

چون صبح شد، تاجر سرایدار را خواسته قیمت غذای دو مرتبه را از او پرسید که "دَین" خود را بپردازد.

سرایدار پس از چند دقیقه که به دقت با خود حساب کرد از او "مطالبه" هزار دینار نمود. و مخصوصا تذکر داد که خیلی مواظبت کرده است تا "بی اعتدالی" در حساب ننموده باشد.


تاجر از شنیدن هزار دینار بهای دو وعده غذا "حیران" شده گفت:

گمان دارم که "دیوانه" شده ای که برای دو مرغ و شش تخم مرغ هزار دینار مطالبه مینمائی.


سرایدار گفت: غریب است که "با انصافی" که در این موقع به خرچ داده و نخواسته ام تعددی در حق جنابعالی بنمایم مرا دیوانه میخوانند.


تاجر گفت: "هزار دینار برای چه به شما داده شود؟ "


سرایدار گفت: دقت کنید اگر "ناحساب" گفتم گوش ندهید.

"سه ماه قبل" شما در اینجا یک مرغ خوردید اگر این مرغ زنده بود در این مدت نود "تخم" میکرد و این تخم ها هر یک "جوجه ای" میشدند و من به این حساب صاحب هزاران مرغ و جوجه بودم و همه این "منافع" را برای پذیرائی شما از دست دادم و حالا که هزار دینار در مقابل تمام این "خسارات" به اضافه شام شب گذشته شما که تا سه ماه دیگر همین اندازه باعث خسارت من است میخواهم مرا دیوانه میخوانید.


"جدال تاجر و سرایدار" توجه قافله را جلب کرد.

هر چه سعی کردند "دعوا" را ختم کنند میسر نشد بالاخره قرار شد که به حضور "حاکم شرع" رفته تکلیف را معلوم نمایند.


پس از رسیدن به شهر و رفتن به خانه حاکم و ذکر داستان حاکم حق را به سرایدار داده تاجر را "محکوم" به پرداخت هزار دینار نمود.

دوستان تاجر به او گفتند: اگر بخواهی جلوی حکم قاضی را بگیری بایستی به "بهلول" متوسل شوی.


شاید "راهی" یافته این ضرر را از تو دفع کند. تاجر قبول کرده با جمعی از همراهان به خانه بهلول رفته "قضیه" را شرح دادند.


بهلول قول داد که این "شر" را از تاجر "دفع نماید."

به شرط آنکه دو صد و پنجاه دینار به "فقرا" بدهد.


"تاجر هم قبول کرد."


بهلول نزد حاکم رفته و با زحمت او را راضی کرد که این دعوا را "تجدید" نماید و "قرار گذاشتند" دو روز بعد تاجر و همراهان و سرایدار و بهلول و قاضی همه حاضر شده این دعوا را قطع کنند.


در روز موعود همه در "دارالمحکمه" حاضر شدند ولی بهلول در ساعت مقرر نیامد. دو ساعت گذشت باز هم نیامد. ناچار حاکم "مستخدم" خود را به سراغش فرستاد که فورا حاضر شود.


بهلول پس از یک ساعت "معطل شدن" بالاخره حاضر شد.

حاکم با "غضب" تمام رو به او کرده گفت: با آن همه "تمنا و خواهشی" که کردی تا مرافعه را تجدید کنیم، "سبب" اینکه این مردم را سه ساعت معطل کردی چیست؟


بهلول گفت: روستاییان برای بردن "بذر" آمده بودند چون خواستم تدبیری نکنم که محصول سال بعد خوب شود و اگر خودم نبودم گندم را در بی نوبتی میبردند سبب تاًخیر شد.

من این مدت ایستادم تا چندین جُوال گندم را "جوشانیده" به آنها بدهم چون "گندم نجوشیده" ناپاک است و محصولش خوب نمیشود.

"جوشیده دادم که محصولش پاک و تمیز گردد."


حاکم رو به حاضرین کرده گفت:

"تقصیر" از او نیست از ما است که کار خود را به دست این آدم "نادان" دادیم که ساعتها ما را معطل کند برای آنکه گندم را جوشانده بر آنها بدهد با اینکه همه میدانند گندم جوشیده "حاصلی" نخواهد داد.


بهلول گفت:

جناب حاکم با اینکه مرا نادان و خودتان را "عاقل" تصور میکنید از شما میپرسم؛ چطور است که "مرغ بریان" شده تخم کرده سه ماهه "هزاران جوجه" میدهد ولی گندم جوشیده محصول نخواهد داد؟!


این جواب "دندان شکن" همه را متعجب کرد و حاکم ناچار حرف بهلول را "تصدیق" نموده و حق را به تاجر داده سرایدار را "محکوم" کرد.